اطلاعات برتر به کاشی مهسرام
کسروی به این هم بسنده نکرده و کوشید با چند تنی تفنگ فراهم کرده به جنگجویان بپیوندند؛ ولی جنگ چهار روز بیشتر به درازا نکشید و مجاهدان از شهر بیرون رفتند و روسها بر تبریز چیره شدند و صمد خان از دشمنان دیرین مشروطه را بر شهر گماردند. روحانیون مخالف مشروطه و پیروانشان هم خشونت سختی را به مشروطه خواهان رواداشتند. در ۱۲۹۷ سپاهیان عثمانی به آذربایجان ریختند و جای روسها را گرفتند. در ۲۹ آذر ۱۲۹۰ روسها با مجاهدان در تبریز درگیر شدند. این سرنگونی بر روزگار آن زمان ایران و به ویژه تبریز که روسها در آنجا نفوذ داشتند اثرگذار بود. در این شرایط دولت به مردم آرد میداد و دموکراتها نیز میانجی پخش آرد میان مردم بودند. میان سالهای ۱۲۹۴ و ۱۲۹۵ کسروی که با تاریخ و باورهای بهایی آشنا بود با مبلغان این دین بحثهایی داشت. کسروی از راه مغازهای که از آن کتاب میخرید با چند تن از آزادیخواهان آشناشد که یکی از آنان خیابانی بود که پس از بسته شدن مجلس به قفقاز و از آنجا به تبریز آمدهبود و اینچنین میان ایشان دوستی پدید آمد. از این پس کسروی چندی خانهنشینبود و به خواندن کتابهای گوناگون میپرداخت و با دانشهای روز آشنا میشد و کمکم دوستانی هم از میان آزادیخواهان یافت.
پس در نیمه مهرماه به انگیزه نامه مادرش و فراخوان مستر چسپ، مدیر مدرسه مموریال، به تبریز بازگشت. پس خواست به مدرسهٔ آمریکایی تبریز به نام «مموریال اسکول» برود از اینرو به نزد مستر چسپ مدیر آن مدرسه رفت و خواهش خود بازگفت. این کار به اعتصاب مسلمانان در مدرسه انجامید و اگرچه با پا درمیانی مدیر دانشآموزان از وی پوزش خواستند ولی کسروی که رنجیدهبود دیگر به مدرسه نرفت. در این هنگام کسروی با دخترعمهٔ خود -دختر بزرگ خانوادهشان میرمحسن آقا- پیمان زناشویی بست؛ ولی در این هنگام آزارهایی از روحانیون میدید و او را به فرنگیپرستی و ناباوری به دین متهم میکردند. قسمت باختری که دارای ارتفاع بیشتری است به نام جورقلا (یعنی قلعه بالا) و پیلاقلا (یعنی قلعه بزرگ) خوانده میشود. کسروی هم در هکماوار در این کار به کوشش پرداخت. در مدرسهٔ آمریکایی سه تیرهٔ مسیحی(ارمنی و آشوری)، مسلمان و گورانی (یا علیاللهی) بودند که میان مسیحیان و مسلمانان درگیری بود و کسروی نیز از این درگیری آسودهنماند. در بازگشت دشمنی میان مسلمانان و ارمنیان بیشتر شده و کسروی هم برخوردهای لفظیای با آنان داشت تا اینکه یک روز هنگام برونشُد از مدرسه چند دانشآموز ارمنی وی را دنبال کرده و عبایش را کشیده و بردهبودند.
در این میان خیابانی دست به بازگشایی حزب دموکرات در آذربایجان زد. همچنین روشی را برای آموزاندن عربی به شاگردان برگزید. مکتب نوین موسیقی ایرانی که از درویشخان آغاز شده بود با صبا به اوج رسید و شاگردان صبا نیز پیرو راه او شدند. از سوی دیگر چون کاری نداشت دچار تنگدستی شد، به ناچار به فروش کتابهایش دست زد و البته از دوستان دیرینهٔ پدرش یاری میگرفت. کسروی نیز ناچار شد با فشار حاجی میرمحسن آقا قیم خانوادهشان در باغ امیر به دیدار صمد خان برود. نام این بست را از ابو علی بن طبرسی به شیخ طبرسی، از علمای مشهور قرن ششم هجری که دارای مقبره ای در باغ رضوان سابق بود، گرفتهاست. به کسروی پیشنهاد شد به جوراببافی بپردازد و او یک ماشین جوراببافی خرید، ولی ماشین ناسالم بود و کسروی آن را پس داد، با این همه فروشنده پیش پرداخت وی را بازنگرداند. چسپ بالا بودن سال کسروی را منعی بر شاگردی او در آن مدرسه دانسته و بدو پیشنهاد کردهبود که در جایگاه آموزگاری بدانجا برود و روزی دو ساعت هم خود به آموختن بپردازد، کسروی هم که از بیکاری رنجمیبرد آن پیشنهاد را پذیرفت و به آموزاندن درس عربی به شاگردها پرداخته و خود نیز به آموختن زبان انگلیسی پرداخت.
با آمدن زمستان دولت که به بیچیزان نان میداد خود دچار گرفتاریشد و از جیره ایشان کاست. احیای حوضهای قدیمی مجموعه، با همان عمق، از دیگر اقدامات این دوره است. در همان ماههای نخست بود که خودآموزی دربارهٔ اسپرانتو یافت و بدان زبان دلبسته شد. با این همه برای آن چند روزی که او به منبر رفته بود روحانیون تکفیرش کردند و روحانی هم که در هکماوار هماورد او بود اوباش را میانگیزاند تا به او آسیب بزنند و سرانجام هم مردم اندکاندک از گرد منبر او پراکندهشدند و او اینگونه از روحانیت کنارهگرفت و به گفتهٔ خود بار روحانیت از گردنش برداشتهشد. پس کسروی و دیگر دموکراتها به بازسازی سازمان خود پرداختند و کسانی را که با عثمانیان همکاری کرده و در گسترش پانترکیسم کوشیده بودند را از حزب راند. ماشین دیگر خرید ولی این یکی هم دچار مشکل شد و او آن را باخت. کوهستانهای البرز باعث شده که سپاه اعراب نتواند وارد گیلان و مازندران شوند و این باعث شد که این سرزمینها هیچگاه با زور و ظلم فتح نگشتند؛ ولی در دوران اندرزاها رسم بر این بود که شاهان ساری و شهریارکوه به کسانی که از ترس خلفای عباسی به مازندران پناه میآوردند، اموال بسیار و پناهگاهی برای معیشت میداد و بر همین اساس بسیاری از شیعیان و سیدان علوی، که با جور خلفای عباسیان مخالف بودند، به ساری یا آمل فرار میکردند.
اگر شما این مقاله را تحسین می کنید، مایلید اطلاعات بیشتری در مورد کاشی پشت چسب دار بدست آورید به سایت ما مراجعه کنید.